۱۰ اشتباه بزرگی که مدیران موفق هرگز دوبار مرتکب نمیشوند!
زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه
همه ما در زندگی روزمره خود مرتکب اشتباهاتی کوچک و بزرگ زیادی میشویم و اگر باهوش باشیم قادر خواهیم بود که آن اشتباهات را تبدیل به بینش و پیامدهای آنها را تبدیل به دانش و تجربه کنیم. اما در این بین برخی اشتباهات به حدی فاجعهبار هستند که مهمترین درسی که به ما میدهند این است که “هرگز دوباره آنها را تکرار نخواهیم کرد”.
در ادامه ۱۰ اشتباه مدیران موفق که تنها یک بار مرتکب میشوند آورده میشود. این مقاله ترجمه صحبتهای خانم لولی داسکال در TED است (که البته از افراد مورد علاقه من در حوزه رهبری تیمها و سبک مدیریت هستند!)
۱- امن بازی کردن
ترس از اشتباه، اولین اشتباه است و ترس از عدم موفقیت علت اصلی شکست!
جالب است که وقتی یک رهبر با امنیت بازی میکند، در واقع یکی از بزرگترین اشتباهات مدیریتی خود را انجام میدهد. وقتی پذیرش ریسک را از سمت خود متوقف میکنید در واقع شهامت و جسور بودن را از خود میگیرید. درحالیکه یک رهبر بزرگ برای موفقیت به شجاعت و جسارت نیاز دارد.
کمتر دیده شده است که مدیران موفق بخواهند بدون ترس و با در نظر گرفتن تمام شرایط در محیطی کاملاً امن بازی نمایند. مدیران موفق اهل حماقت نیستند. بدین معنی که هرگز بدون فکر و بدون برنامهریزی وارد بازی نمیشوند. اما شجاع هستند و از ریسک کردن نمیترسند. افرادی که اهل ریسک کردن نیستند هیچگاه توانایی این را ندارند که تغییردهنده بازی باشند.
۲- در پی مسیرهای میانبر بودن
وقتی صحبت رهبری و کسبوکار شما باشد هیچ راه میانبر و مُسَکِن موقتی، علاج کار نخواهد بود. تلاس برای انجام دادن کاری به صورت ارزانتر و سریعتر به جای انجام آنکار به صورت بهتر و خلاقانهتر در نهایت هزینههای گزافتری برای شما در پی خواهد داشت. این اشتباهی است که برگشت و جبران آن بسیار دشوار خواهد بود، حتی یک بار.
اگر چیزی یک شبه بدست آید به همان نسبت میتواند در یک شب نیز از دست رود. مدیران موفق به دنبال مسیرهای اصولی و کارا هستند و در واقع به جای اینکه بخواهند مسیر کوتاهی را بیراهه روند به دنبال افزایش کارایی و بهرهوری هستند تا از آن طریق بتوانند به موفقیتهای پایدار دست یابند.
۳- قول دادن بیش از حد توان و کمفروشی
یکی از اصول اساسی در کسبوکار خوش قولی و وفای به عهد است. به این معنا که شما کمتر قول دهید و بیشتر عمل کنید. وقتی شما قول و قرارهای زیادی را متعهد میشوید، نتیجه آن معمولاً فاجعهبار و گرفتار شدن طولانیمدت در آنها است. شما باید بعنوان یک مدیر موفق تنها زمانی قول و قراری را متعهد شوید که اطمینان داشته باشید میتوانید انتظارات موردنظر از آن کار را برآورده کنید.
بارها شاهد بودهایم که افرادی در شرایطی خاص با هوش هیجانی بالا حرفهایی زدهاند و قولهایی دادهاند که نتوانستهاند به آن عمل کنند. مثلاً در مورد زمان تحویل یک کار خاص قولی دادهاند که محقق نشده است. عدم ایفای تعهدات مخربترین عامل اعتبار افراد و سستکننده ارکان کسب و کار است.
حتما بخوانید: موفقیت یک مدیر IT را در سازمان چطور میسنجند؟
۴- عدم پرسش سوالات بغرنج و اساسی
یک رهبر موفق سوالات حساب شده و بغرنجی را مطالبه مینماید. هنگامی که شما از عهده این کار بر نیایید در واقع یعنی برای هر موقعیتی که بخواهید در آن قدم بگذارید آماده نیستید. بعلاوه اینکه همه شما را به عنوان یک شخص بیدغدغه و یا یک شخص خجالتی خواهند شناخت.
در واقع یکی از خصوصیات مدیران موفق اینست که سوالات حساب شدهای را میپرسند که قطعاً جواب به آنها با فلسفه هدف آمیخته است. سوالاتی که بر آمده از فلسفه و بسیار محتوایی هستند و هرچند ممکن است در نگاه اول بدیهی به نظر آیند؛ اما قطعاً ساده نخواهند بود.
۵- از دست دادن چشمانداز و دید جامع
گذر زمان و آشفتگی در امور میتواند به سادگی باعث فراموشی و تغییر چشمانداز شما از آنچه میخواهید بدست بیاورید شود. اما شما به عنوان یک مدیر موفق باید سریع چشماندازها را اصلاح کرده و نگاه همه را معطوف به ماموریت و رسالت وجودی سازمان کنید. باید هر کاری که انجام میدهید اهداف شما در جلوی چشمتان باشد.
رهبران موفق همواره میخواهند همه چیز را در یک تصویر بزرگ مشاهده کنند و بینشی داشته باشند که بتوانند از طریق آن آسوده بر اوضاع مسلط باشند. ساخت یک تصویر بزرگ از پروژههای پیچیده شاید بسیار غیرممکن به نظر آید. ولی اگر توانایی سادهسازی و چیدن اجزای اصلی یک پروژه یا محصول را در یک تصویر بزرگ ندارید؛ باید هر لحظه منتظر اتفاقی باشید که ممکن است شما را غافلگیر کند و کنترل اوضاع را از دست شما خارج نماید.
۶- سرزنش کردن دیگران
هنگامی که از کسی خطایی سر میزند و اشتباه او محرز میشود یکی از رفتارهای غیراخلاقی و مخربی که میتوانید در پیش گیرید، سرزنش آن شخص در خصوص اشتباهی است که پیش آمده. کاری که هزینه گزافی برای احترام و اعتماد شما در بر خواهد داشت.
مدیران موفق با مسئولیتپذیری و شخصیت خود احترام کسب میکنند و وقتی اشتباهی رخ میدهد به جای پیدا کردن مقصر و سرزنش کردن شخصی خاص، بر روی حل مسئله تمرکز میکنند.
۷- فریبکار بودن
ذاتاً دروغها به سرعت تکثیر میشوند و حفظ و کنترل آنها بسیار دشوار است. زمانیکه شما تنها یک بار بعنوان یک فرد فریبکار شناخته شوید به شهرت شخصی شما صدمه بزرگی وارد میشود و رهبری و مدیریت شما نابود خواهد شد.
رهبران موفق افرادی هستند که برای بدست آوردن چیزی حاضر به دروغگویی نیستند و حقه نمیزنند. آنها اگر بخواهند کسی را مجاب نمایند آنچنان مستحکم و صادق رفتار میکنند که افراد با تمام وجود آنها را در جهت اهدافشان حمایت خواهند کرد.
۸- کمک نگرفتن از دیگران
هیچکسی تا حالا به تنهایی و بدون حمایت و کمک دیگران به پیروزی دست نیافته است. اما اشتباه بزرگی که اغلب ما مرتکب میشویم؛ اینست که فکر میکنیم باید همه کارها را خود به تنهایی انجام دهیم. همه ما به یک دست یاری نیازمندیم و همینطور ما باید مایل باشیم که متقابلاً به دیگران کمک کنیم.
کسب موفقیتهای بزرگ بدون استفاده از کمک دیگران، بعید به نظر میرسد. همیشه افراد بر روی موارد محدودی تمرکز و تخصص دارند که برای یک پروژه یا محصولی که ترکیبی از علوم و تخصصهای مختلف است قطعاً باید از بهترینهای آن حوزه بهره برد.
۹- رهبری بدون عیب و نقص
مهم نیست که تا حالا چندبار به شخصی گفتهاید که هیچ چیزی تحت عنوان کامل و بینقص بودن وجود ندارد. ولی با این وجود هنوز در طبیعتِ برخی افراد، آرزوی دستیابی به این هدف وجود دارد. وقتی که سعیکنید به صورت کاملاً بدون عیب و نقص مدیریت کنید؛ در واقع شانس مدل کردن ذات موفقیت برای آن افراد را از دست میدهید. (اهمیت تلاش برای تعالی، نه برای کمال، برای معنا و نه برای بیعیب و نقص بودن).
مدیران موفق به دنبال perfectionism یا بدون عیب و نقص بودن در رهبری خود نیستند. بلکه آنها به دنبال این هستند که هر روز موفقیت و توفیق جدیدتری را کسب کنند و همواره برای فردای خود امیدوارتر و خشنودتر حرکت نمایند.
۱۰- راضی نگهداشتن همه
همه ما خواهان این هستیم که به خوبی دوست داشته شویم. اما انسانهای موفق خیلی زود یاد میگیرند که خشنود و راضی کردن همه امری غیرممکن است. هرکس عقیدهای دارد و برخی افراد حتی برایشان مهم نیست که شما چقدر برای راضی نگه داشتنشان تلاش میکنید؛ و همیشه ناراضی خواهند بود.
افراد و مدیران موفق میدانند که تلاش برای خشنود کردن همه باعث میشود که آنها موثر عمل نکرده و این به معنای ناراضی کردن افراد بیشتری است.
انسان فطرتاً زاده رویکردها و دیدگاههای مختلفی است و از نگاه ایدئولوژیک خود به دنیا نگاه میکند. لذا خشنود نگهداشتن همه در یک تصمیم یا در یک فعل امری بعید است. مدیران موفق تلاش میکنند بر هدف و نتیجه کار تمرکز داشته باشند و خود را معطوف راضی نگهداشتن همه افراد در فعالیتهای جزئی نکنند.