هوش هیجانی
زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
هوش در فرهنگ لغت به معنای زیرکی ، آگاهی و شعور و فهم و فراست است.
ارزیابی و اندازه گیری هوش کار ساده ای نیست چون انواع بسیار متفاوتی دارد. اغلب درکی که جامعه از هوش دارد همان هوشی است که شاخص های آن موفقیت در دروس مدرسه و قبولی در آزمون های مختلف است که به آن هوش تحصیلی می گویند. در سال ۱۹۸۳ دکتر هاروارد گاردنر استاد دانشگاه هاروارد مفهوم جامع تری از هوش ارائه داد و آن را چند- هوشی نامید. طبق این نظریه دسته بندی اولیه شامل ۸ دسته بندی بود که هر کدام برای خود تعریفی دارد اما موردی که در باره آن در این مقاله صحبت خواهیم کرد هوش هیجانی می باشد.
تعاریف هیجان، متعدد و اغلب متناقض هستند. اما از دیدگاه برخی نظریهپردازان؛ هیجان مجموعهای از هیجانات جهانشمول است مانند خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت و شرم. شکل اصلی هر هیجان در افراد مختلف یکسان است، اما در جوامع مختلف تحت تأثیر شرایط فرهنگی خاص آن جامعه، شکل بروز هیجان متفاوت است.
هوش هیجانی (EQ) چیست ؟
هوش هیجانی (EQ) که مخفف عبارت Emotional Quotient می باشد شامل شناخت و کنترل هیجان های خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد، سه مولفه هیجان را که عبارتند از مولفه شناختی، مولفه فیزیولوژیکی و مولفه رفتاری، به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می کند.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستانهای روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوعی استعداد عاطفی است که تعیین میکند فرد از مهارتهای خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کند و خرد خود را در مسیری درست به کار گیرد.
دانیل گلمن در کتاب هوش اجتماعی اش چنین می گوید:
هوش هیجانی درمدیریت سازمانها
التون مایو در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است این امر باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و همچنین ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسین های بازار باشد برای اینکه افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان را هدایت کنند و رضایت آنها را تامین نمایند.
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایدهای نوین میباشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جا نیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح میدهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها این است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای پست مدرن متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد.
شرکتهای هوشمند برای نظارت بر تحولات بازار و همسو شدن با تغییرات سلیقهای و استفاده از قوانین تشویقی معمولاً سیستم بازاریابی را طراحی میکنند. سیستم بازاریابی فرایندی کامل است که موجب هماهنگی شرکت با بهترین فرصتهای بازار میشود. مهمترین نیاز یک بازاریاب موفق برقراری ارتباطات اجتماعی مناسب است. ویژگیهای شخصیتی و رفتاری یک بازاریاب بسیار مهم است. یک بازاریاب خوب، باید اعتماد به نفس بالا و قدرت کلامی ماهرانهای داشته باشد. اعتماد به نفس یعنی ارزشیابی درست و مناسب یک فرد از توانمندیها و ارزشهای شخصیاش، و خودباوری نسبت به تواناییهایش در بهبود برقراری ارتباطات اجتماعی. همچنین اگر فرد در کلام خود اطمینان و قدرت کافی داشته باشد، در جذب مخاطب خود بسیار موفق تر عمل خواهد کرد.
نتیجه گیری
هوش هیجانی یکی از عوامل موفقیت در کسب و کار است و ۶۰ درصد از کارآیی و بازدهی در تمامی مشاغل بطور انحصاری به EQ فرد بستگی دارد. لذا هر فرد می تواند از هوش هیجانی خود در راستای رشد، پیشرفت، شکوفایی و رونق گرفتن هر چه بیشتر شغل و کار خود استفاده کند و در هر زمان و مکان و در هر کاری آموختنی و قابل تغییر است و منحصر به یک حرفه یا یک فرد نمی شود.